چرا تاجیکان دکان دین را نمی‌بندند؟

چنانکه می‌دانیم، تاریخِ پخش و گسترش اسلام در خراسان، توأم با قتل و غارت و خون‌ریزی‌های فراوان بوده است. خراسانیان، بویژه در سدهٔ یکم، برای مسلمان شدن بهای سنگینی پرداختند. در کنار قتل‌عام‌ها، غارت‌ شهرها، به‌آتش‌افکندن کتابخانه‌ها و مرکز‌های علمی، تازیان صد‌ها هزار خراسانی را به بردگی کشیدند، و صدها هزار دختر خراسانی را به عنوان غنیمت جنگی به عربستان برند.

پس از فتح خراسان توسط تازیان، با آنکه زبان و فرهنگ خراسانیان برای بیشتر از صد‌سال منع بود، خراسانیان تیغ خون‌ریز اسلام تازی‌محور را با نرم‌خویی و مُدارای خراسانی آشنا کردند. در پی استیلا و استبداد تازیان، دانشمندان تاجیک‌تبار خراسان، برای آنکه آموزش زبان تازی و معارف اسلامی را برای خراسانیان آسان‌تر کرده باشند، به نوشتن دستور زبان تازی و ترجمه متن‌های اسلامی به فارسی پرداختند و بدین‌سان از یکسو به گسترش اسلام و از سوی دیگر به رشد و توسعه علمی در جهان اسلام کمک کردند. اینگونه، در کمتر از دو قرن، خراسانیانی که از سروری و فرهنگ‌داری توسط تازیان به بردگی کشانده شده بودند، دوباره صدرنشین شدند و در دوره‌‌های گونان خلافت‌های را از پا در‌آوردند و خلافت‌های را نیز به قدرت رسادند.

حافظهٔ جمعی تاجیکان
به هر دلیل روان‌شناختی که است، آدمی پیوسته حسرت گذشتهٔ خوبش را به دوش می‌کشد. تاجیکان نیز با همه تبر‌مسلمانی، پس از هزار سال منبرداری و سروری از نشانی دین، خود را هنوز پاسدار دین و آیینی می‌دانند که به زور شمشیر بر آن‌ها تحمیل شده است. تاجیکان بارِ هزارسالهٔ سروری از نشان اسلام را به دوش می‌کشند. از همینرو در حافظهٔ جمعی و تاریخی تاجیکان، مسجد و منبر هنوز هم مهم‌ترین سنگر دولت‌داری و حکم‌رانی است.

نیاز امروز تاجیکان
من در نوشتهٔ دیگری با عنوان «تاجیکان و سیاست ریاکارانه» به گونهٔ کوتاه به این مسالهٔ پرداخته بودم که تاجیکان، در پی دین‌خویی و منبر‌‌داری، چگونه بخش‌های بزرگی از سرزمین‌های اجدادی خود در آسیای میانه را از دست می‌دهند. در جهان امروز، دین‌داری و خدا‌باوری، یک مسالهٔ شخصی است. در جهان امروز همانگونه خداناباوری یک حق انسانی است، خدا باوری و دین‌داری نیز یک حق انسانی است. به عبارت دیگر، بحث من این نیست که تاجیک برای آنکه دوباره بر سرنوشت خود حاکم شود و به حق انسانی خود در کشوری به نام افغانستان دست بیابد، باید دکان دین و دین‌داری را ببند. نخیر! چنانکه گفتم،  دین‌داری و خداباوری حق انکارناپذیر انسان امروزی است، چنانکه عکس آن. مگر این را نیز باید بپذیریم که در بیشتر از صدسال گذشته در سیاست افغانستان، روایت دینی، جهاد و تکفیر از خود صاحبی داشته است. تاجیکی که در پی‌ فرهنگ هزاره‌سالهٔ مدارا و یکدیگر پذیری، از نشان دین و منبر قادر به انفجار و انتحار و خون‌ریزی نیست، و سپاس مر خدای را که نیست، دیگر نمی‌تواند و نباید بکوشد با یک روایت از دست رفته و تاریخ‌گذشته به رهبری خلق تاجیک بپردازد. پرسش‌های امروزی، نیازمند پاسخ‌های امروزی‌اند.

خرد چراغدار راهمان باد

غفران بدخشانی

با دیگران قسمت کنید