هرگاه بحث دیورند دوباره دامنزده میشود، پرسشهای فراوانی در ذهنم قد میکشند. آیا خط دیورند بر ما تحمیل شد و اگر چنین است یگانه خط تحمیل شده است؟ بحث دیورند چه وقت آغاز میشود؟ چرا دیورند یگانه معاهدهٔ بحثبرانگیز است؟
پیش از اینکه این پرسشها را پاسخ بگویم، لازم میدانم نگاه کوتاه به شرایطیکه باعث امضای خط دیورند شد داشته باشم. همچنان میخواهم یادآور شوم که دولتهای افغانستان و بریتانیای وقت، پیش از دیورند دستکم شش معاهدهٔ دیگر نیز امضا کرده اند که دلالت به سرحدهای افغانستان، هند برتانیایی و روسیه آنوقت دارد:
- معاهدهٔ پشاور؛ به تاریخ ۱۷ جون ۱۸۰۹ ترسایی میان شاه شجاع و استوارت الفنستن.
- معاهدهٔ لاهور؛ (سهجانبه هم گفتهاند) به تاریخ ۲۶ جون ۱۸۳۸ ترسایی میان شاه شجاع، رنجیت سنگ و مکناتن.
- معاهدهٔ دوستانهٔ قندهار؛ به تاریخ ۲۸ اپریل ۱۸۳۹میان شاه شجاع و گورنر جنرال هند.
- معاهدهٔ جمرود یکم؛ به تاریخ ۳۰ مارس ۱۹۵۵ میان سردار غلامحیدر پسر دوستمحمد خان و جان لارنس نمایندهٔ انگلیس.
- معاهدهٔ دوم جمرود؛ به تاریخ ۴ جنوری ۱۸۵۷ میان سردار محمداعظم خان پسر دوستمحمد خان و جان لارنس.
- معاهدهٔ گندمک؛ به تاریخ ۲۶ می ۱۸۷۹ ترسایی میان امیر یعقوب خان و لویس کیوناری افسر سیاسی انگلیس.
دیورند هفتمین معاهدهیی است که دولتهای افغانستان و انگلیس در ۱۲ نومبر ۱۸۹۳ میان شخص خود امیر عبدالرحمانخان و مارتیمر هنری دیورند امضا میکنند. اکنون بر میگردم به شرایط و عاملهای که منجر به امضای خط دیورند شدند. به گفتهٔ میر غلاممحمد غبار افغانستانی که عبدالرحمان بر آن حکممیراند یک افغانستان بخششده میان برادران ابدالی، پسران تیمورشاه ابدالی بود. امیر عبدالرحمان با دو چالش روبهرو بود؛ یکی تشنجهای داخلی، قدرتخواهیهای قبیلههای پتشون و تبارهای غیر پشتون و دوم حفظ سرحدهای کشور جلوگیری از مداخلهٔ انگلیس، روسیه و فارس آنوقت. در این زمینه جنگهای امیر عبدالرحمان با میران هزاره و میران بدخشان و شمال افغانستان میتواند نمونهٔ خوبی باشد. غبار همچنان میافزاید که برای جلوگیری از پدید آمدن یک افغانستان قدرتمند و متحد، دولت انگلیس با پرداخت پول و دیگر امتیازها سران قبیلههای پشتون در پشاور، کاکرستان و دیگر جاهای همسرحد به افغانستان را به شورش علیه یکدیگر تحریک میکرد. دولت انگلیس با دو هدف این کار را انجام میداد؛ یکی برای اینکه قبیلههای پشتون فرصت متحد شدن و رزمیدن در برابر انگلیس را نداشته باشند و از سوی هم بتواند عبدالرحمان را تهدید کند. گریگارین تاریخنویس امریکایی بر همین امر تاکید کرده میگویند یکی از دلیلهای که عبدالرحمان معاهدهٔ دیورند را امضا کرد، خاطرجمع شدن از شورشهای دیگر قلبیههای قدرتخواه پشتون بود. او همچنان میافزاید که پس از امضای معاهدهٔ دیورند عبدالرحمان توانست قبیلههای که قدرتش را در افغانستان تهدید میکردند به شمال و دیگر نقطههای افغانستان بپراگند. به گفتهٔ گریگارین، دلیلی دیگری که عبدالرحمان را به امضای معاهدهٔ دیورند واداشت، بلند بردن پول یارانهاش از ۸۰۰۰۰ پوند به ۱۲۰۰۰۰ پوند، و در یافت سلاح و گرفتن امتیازهای نظامی بود.
مگر خود امیرعبدالرحمان دلیل امضا کردن معاهدهٔ دیورند را چنین میآورد؛ » از اینکه سرحدات خود را با دیگرهمسایه ها تجدید نموده بودم، درین شرایط لازم دانستم، سرحدات بین کشور خود و هندوستان را نیز معیین نمایم، تا مثل دیوار محکمی به جهت محافظت مملکت، نظم برقرار گردد. لذا از لارد ریپون و بعدآ از لارد دوفرین خواهش نمودم، تا مجربترین صاحب منصبان خود را، به سفارت خود در کابل نزد من بفرستند….، درین وقت لارد لانسون در مراسله به من نوشت که، لارد رابرتس افسر خود را به سفارت کابل مقرر داشته است. من از یکطرف مصروف جنگ با هزارهها بودم، و نیز این امر خلاف میل مردم افغانستان بود که رابرتس با لشکر زیاد (یک فرقه) به افغانستان داخل شود. …، در همین شرایط بود که از دولت بریتانیه، سفارتی را بریاست سُر مارتیمر دیورند بکابل دعوت نمودم…« (تاجالتواریخ، ۴۱۶-۴۱۹).
از گفتهٔ امیر چنین برمیآید که این ارادهٔ خود امیر بوده است که برای نگهداری کشور سرحدش را با هند و سپس با روسیه تعیین کند. پس از امضای معاهدهٔ دیورند قبیلههای پشتون در آن طرف سرحد دست به شورش میزنند. همین است که دولت انگلیس خواستار اعلان رسمی این معاهده و ذکر مشخص سرحد تعیین شده از طرف امیر عبدالرحمن میشود. سپس خبر امضای معاهدهٔ دیورند در سال ۱۸۹۳ ترسایی رسمن در کابل اعلان میشود. در بارهٔ تحمیلی بودن و تحمیلی نبودن معاهدهٔ دیورند از غلام محمد محمدی چنین میخوانیم؛ »مشروعیت سرحد دیورند منحصر و منوطه به خود معاهدهٔ ۱۸۹۳ ترسایی نبوده چندین معاهدهٔ دگردر ۱۹۰۵، ۱۹۱۹، ۱۹۲۱ و ۱۹۳۰ میان امیر حبیب الله خان، امیر امان الله خان پادشاه مستقل افغانستان و نماینده خاص محمد نادر خان در لندن با وزیر خارجه انگلستان، تعهد نجیب الله خان نماینده خاص ظاهرشاه در پاکستان، اعتراف محمد داود خان در جلسات رسمی در حضور ذوالفقار علی بوتو، … ادعای زمامداران افغانستان (برتحمیلی بودن سرحد دیورند، افزودهٔ من) را مورد تردید قرار میدهد« (محمدی، ۶۰-۶۱).
اگر سری به معاهدههای نامبرده بزنیم نیک پیدا میشود که تا سال ۱۹۴۷ ترسایی تمام دولتهای افغانستان خط سرحدی دیورند را به رسمیت شناخته اند. به گفتهٔ لَورینس زِرینگ استاد دانشگاه میچیگن، پاکستان و منطقه شناس تنش میان افغانستان و پاکستان با بیرونرفت انگلیس از آسیا آغاز میشود. او همچنان میافزاید که به مجرد خروج انگلیس و به وجود آمدن پاکستان مبارزهیی برای وحدت پشتونهای دوطرف سرحد در کابل آغاز میشود.
فریدُریک گریر بلوچستان و پاکستانشناس میگوید؛ دولتهای افغانستان از ظاهرشاه تا دولت کمونیستی همهٔ رویایی یک پشتونستان را در سر داشتند. او میافزاید دولتمردان افغانستان چنین استدلال میکردند که معاهدهٔ های امضا شده همه با هند بریتانیایی بودند. و از آنجاییکه پاکستان یک کشور نو است آن معاهدهها دیگر مدار اعتبار نیستند. او همچنان میافزاید که این مساله بیشتر از طرف دولتمردان افغانستان دامنزده میشد تا از سوی پشتونهای پاکستان. سخنکوتاه پس از کشمکش های درونی پاکستان و سرکوب کردن جرگه قبایلی پشتونهای پشتونستانخواه در پشاور و با به زندان افگندن خان عبدالغفار خان رهبر این گروه، سفیر افغانستان از کراچی به افغانستان فراخوانده میشود. سپس شاهمحمود خان صدراعظم افغانستان در اول حمل ۱۳۲۸ خورشیدی برابر با ۱۹۴۹ ترسایی به تحریک داوودخان و دیگر قومگرایان بیانیهٔ آتشینی را در جلال آباد بر ضد دولت پاکستان خوانده، خواهان حق پشتونها و آزادیی خان عبدالغفار خان میشود. تا سرانجام به گفتهٔ محمدی در جوزای ۱۳۲۸ خورشیدی که برابر با جولای ۱۹۴۹ باشد، پارلمان افغانستان با آنکه از نگاه قانونی این صلاحیت را نداشت، زبر فشار دولت معاهدهٔ دیورند را لغو اعلان کرد. سپس به رهبری محمد داود خان در همان سال جرگهٔ پشتونستان آزاد در کابل دایر میشود و روز نهم ماه سنبله را به نام جشن پشتونستان نامگذاری میکنند.
در انجام اگر دولتهای افغانستان در گذشته و امروز معاهدهٔهای امضا شده با انگلیس و هند بریتانینایی را مدار اعتبار نمیدانند، باید معاهدهٔ های امضا شده با روسیه آن وقت را هم بیاعتبار بخوانند تا بخشهای از تاجکستان، ترکمنستان، ازبکستان و ایران امروزی را دوباره صاحب شویم. و اگر استدلال دولتهای افغانستان بر پیوند ناگسستنی تباریی پشتونهای دوطرف سرحد است، همین رابطههای عاطفی و انسانی را بدخشانی افغانستانی و بدخشانی تاجیکستانی و همچنان تاجیک هرات و ایران امروزی نیز دارد. و اگر استدلال بر اساس ناتوانی امیر عبدالرحمان در برابر انگلیس و ناگزیری وی بر امضای این معاهدهٔ است، چرا دولتمردان افغانی تا دورهٔ ظاهرشاه این معاهده را چند بار دیگر به رسمیت شناختند و چرا تا ۱۹۴۷ نشانی از پشتونستان نبود و نخواستند که پشتونهای آن طرف خط را از چنگ هند آزاد کنند؟
غفران بدخشانی،
کتابنامه
- غبار، میر غلاممحمد؛ افغانستان در مسیر تاریخ؛ چاپ ششم، تهران: انتشارات جمهوری، ۱۳۷۴.
- محمدی، غلاممحمد؛ تاتلاق تاریخ معاصر: افغانستان، پاکستان و نیروهای ناتو؛ چاپ اول، کابل: انشتارات سعید، ۱۳۸۷.
- Grare, F. (2006): “Pakistan-Afghanistan relations in post 9/11 era.” Caregie Papers.
- Mukerjee, D. (1975): “Afghanistan under Daud: Relations with Neighboring States.” Asian Survey, 14(4): 301-312.
- Naby, E. (1980): “The Ethnic Factor in Soviet-Afghan Relations” Asian Survey, 20(3): 237-256.
- Ziring, L. (2009): “Unraveling the Afghanistan-Pakistan Riddle”, Asian Affaris, 36(2): 59-78.